Tuesday, 23 February 2016









رأی بدهیم به خودمان

به آن کس که باور داریم

رأی بدهیم که رأی نیاورند

زنده باد خودمان

 


مهین میلانی

vancouverbidar@gmail.com


اسماعیل کاداره نویسنده ی آلبانیائی در شاهکار خود "کنسرت در زمستان" که برای او جایزه ی "من بوکرپرایز" را در سال 2005 به ارمغان آورد، در این کتاب که سرشار است از طنز، الهام، التهاب، دلهره، عشق و درایت، و کمونیسم آن زمان را در چین، در آخرین سال های مائوتسه تونگ به زیباترین شکلی نقد می کند و بخشی از آن گویای احوال روشنفکران کمونیست سال های 70 اروپا و از جمله دانشجویان ایرانی در کنفدراسیون است، بخشی از رمانش را اختصاص داده است به زمانی که در زمان انقلاب فرهنگی چین همه کس در هرجایی تحت کنترل قرار داشت، به صورتی که در توی جیب کت افراد، توی دستشوئی، توی اتاق خواب و... میکروفن کار گذاشته بودند تا بتوانند هرکلامی را که ادا می شود بشنوند.

مردم برای اینکه اطلاعاتی دست مقامات ندهند، زبانی جدید اختراع می کنند مثل زبان " می زی گزم که زه " ی خودمان. و مقامات همه گیج و گنگ می مانند که چه کنند.

این که این امر واقعیت داشت یا ساخته ی ذهن خلاق اسماعیل کاداره است، چندان توفیری نمی کند.

من این کتاب را در سال 1374 در ایران ترجمه کردم و نشر مرکز آن را به چاپ رساند.

و خانم سان سوشی که با درایت، و بی اینکه حتی کمترین تحقیری به حکومت پلیسی برمه بکند، حکومتی که در آن تجاوز به کودکان کم سن و سال، ایدز، و تجاوز به حریم فردی انسان ها بی داد می کرد، بالاخره جای خود را به عنوان لیدر پیدا کرد، مطرح می کند که مردم این جنایت ها را با طنز بیان می دارند. طنز تلخی وضعیت را می گیرد، در عین حال وسیله ی مناسبی است که کمتر زیر تیغ سانسور برود.

ما نیز می توانیم

ما نیز می توانیم راه هایی را بیابیم که اگر چه نمایندگان واقعی مردم را در میان لیست کاندیداها نمی بینیم، ولی نمایندگان خود را مطرح کنیم، حتی اگر به طور قطع بدانیم که در خوانش آراء آنها را نادیده می گیرند.

می بایست رأی بدهیم. به خودمان، به هرکس که او را باور داریم. به عباس میلانی، به مسعود نقره کار، به سیروس علی نژاد، به صدرالدین الهی، به رفیق خوش فکرمان، به همسایه ی دلنگرانمان، به هرکس که گمان می کنیم می تواند برای ایران و برای مردم ایران واقعا نیرو بگذارد. به کسانی که دیگر به انقلاب های با خون ریزی اعتقاد ندارند ولی مشکلات را می شناسند و تا حدودی به راه و چاه حل مشکلات ایران بیمار اندیشیده اند.

فکر کنید اگر یک میلیون به عباس میلانی رأی بدهند چه هراسی که در دل ها نمی اندازد.

در اینجا باید ذکر کنم که من هیچ نسبت خویشاوندی یا دوستی با آقای عباس میلانی ندارم. من به عنوان روزنامه نگار از یک سخنرانی ایشان گزارش تهیه کرده ام.

خواسته ها بسیار روشن هستند. ولی خوبست آنها را فرموله کنیم. و منتشر سازیم. و لیست کاندیداهای خود را تا روز انتخابات مرتب پخش کنیم.

اینست تکلیف شب ما تا روز انتخابات.

به پیش

زنده باد خودمان

 



No comments:

Post a Comment