Thursday 19 November 2015


پاریس و مقطعی تاریخی در مبارزه با مبانی مخرب اسلام
"آزادی، برابری، برادری" سه اصل مهم لائیسیته در فرانسه


 
مهین میلانی

در وضعیت بحرانی جانگدازی قرار داریم. ولی این وضعیت می تواند یک مقطع بزرگ دیگری از دوران گذر جاهلیت و ترور به " آزادی، برابری، برادری" و خرد و زندگی صلح آمیز باشد.


متاسفانه در میدیای فرانسوی از آنچه که باید سخن نمی رود. 

A man plays “imagine”

near the Bataclan theater

 in Paris on November 14

وقت آن رسیده است که به صراحت و صرافت ماهیت اصلی اسلام، با دیدگاهی علمی و مستند از درون قران و عملکرد قرن ها حکومت دولت های اسلامی، در اساس کار فرهنگی مردم دنیا قرار بگیرد.

در عین حال نقش کورپوریشن ها و دولت های غربی نیز می بایست به طور همزمان برملا گردد: فروش اسلحه هایی که کشور های غربی در اختیار هرکس بدون در نظر گرفتن اهداف آنها می گذارند و هواداری از هر جنبش تازه برخاسته بدون در نظر گرفتن ماهیت آنها به منظور برقراری امکان بستن قراردادهای نفتی.

برای جنگ با کمونیسم شوروی از  نیروهای افراطی مذهبی افغانستان حمایت کردند، سپس وقتی در این راستا طالبان ظهور کرد به جنگ با آنان پرداختند. آنگاه دیدیم که چگونه از بهار عرب کماکان بدون در نظر گرفتن ماهیت تفکر معترضین حمایت کردند، در حالی که تجربه ی ایران را داشتند و دیده بودند نتایج به حکومت نشستن امامان اسلامی را.

متاسفانه غرب شناخت درستی از شرق ندارد و هیچ گاه نیز به فکر مردم و حقوق بشر در شرق نبوده است. و به طور عمده منافع خود را در نظر داشته است.

اما از آنجا که سودجوئی در بسیاری موارد نمی تواند نتایج دراز مدت را در نظر بگیرد، این حمایت ها دامن خودشان را نیز می گیرد. و اگر انفجار دو برج نیویورک توسط القاعده آن ها را هراسان ساخت و عاملی شد برای ایجاد وحشت دائمی در میان مردم دنیا و کنترل مرزها، اما وقایع "شارلی ابدو" و "13 نوامبر" در پاریس فاجعه را بسیار عمیق تر عیان ساخت. چرا که واقعه از درون افراد خود کشور اتفاق  افتاد، از جانب کسانی که در پاریس یا بلژیک زندگی می کردند، کار می کردند.

فرانسوا اورلان اعلان وضعیت جنگی در کشور کرد. و بسیاری از مناطق داعش در سوریه در این چند روز بمباران شد. اما آیا این بمباران ها می تواند با آن ایدئولوژی که بمب را به کمر می بندد و خود را در هرجا به کشتن می دهد که به هدف برسد، مقابله کند؟ شاید تنها کردها که آنها نیز ازجان گذشته اند و بسیار قاطع در به دست آوردن آنچه که می خواهند تلاش می کنند، توانستند مناطقی را از وجود داعش آزاد کنند.

ایدئولوژی تروریسم اسلامی چرا گسترش می یابد؟
و آیا این ایدئولوژی چرا گسترش می یابد؟ چرا فرانسوی ها یا مهاجرین متولد در فرانسه و بلژیک و دیگر کشورهای اروپائی و آمریکائی به داعش رو می آورند؟ چرا افراد فقیر نشین اطراف شهرهای پاریس و بروکسل و غیره عامل اجرایی این اعمال تروریستی می شوند؟ این ها پرسش هایی هستند که می بایست چندین دهه مهاجرت اعراب به فرانسه و بلژیک، مردم شناسی، جامعه شناسی، عملکرد دولت ها در گذشته به عنوال عوامل استعمار و عملکرد آنها در حال و غیره را مورد نظر قرار بدهد.

باید دید چرا این جوان ها به این ایدئولوژی گرایش می یابند؟ آیا می توان مشابهتی در این گرایش یافت با گرایش جوانان به گروه های گنگستری و قاچاق مواد مخدر و غیره در آمریکا و در دیگر نقاط؟ مشکلات کشورهای سر مایه داری در عدم پاسخ به نیازهای جامعه چیست که تروریست های اسلامی این همه در دنیا راه باز می کنند؟ چه کسانی آمادگی بیشتری دارند در پذیرش خشونت و ترور مردم که با داعش همکاری می کنند؟ این ها مباحثی است که در راستای حل مسأله می بایست خیلی دقیق به آنها پرداخت شود.
اما این ایدئولوژی است که به طور عمده باید با آن مبارزه کرد، اگر چه همکاری بین المللی مقابله ی رو در رو با این غول ترور نیز به طور فیزیکی می بایست در دستور فوری کار باشد.  
طالبان و داعش و مقامات کشورهای اسلامی چون ایران و عربستان و قطر و غیره با افکار ارتجاعی در مقابل آزادی و دموکراسی ایستاده اند. در حالی که فرانسه هنوز دارد بر سر اختلاف بین تروریست ها و رادیکال های اسلامی و اسلام  متعادل بحث می کند.
در آمریکا نیز در بین دانشگاهیان و متفکرین مبحث interpretation  در باره ی موازین اسلامی بسیار داغ است. و حتی تعدادی از اساتید ایرانی در خارج از کشور قرآن را تفسیر می کنند و جنبه های "خوبی" را به طور مجرد از میان آن استخراج می نمایند.  
قرآن به صراحت در سوره ی نساء می گوید مرد حق کتک زدن مرد را دارد. به صراحت می گوید که زن ضعیف است و باید به مرد تمکین کند. شما چگونه این اعمال را به گونه ای دیگر تفسیر می کنید؟
به آیه ی زیر در قرآن توجه فرمائید:

سوره ی توبه آیه ی 123
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ.
ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!
فراوانند از این آیه ها بخصوص در بخش های آخر قرآن، زمانی که اسلام در مکه قدرت گرفته است و اگرچه در زمان ضعف قدرت اسلام در مدینه مردم را به مدارا دعوت می کرد، حال ذهنیت و ماهیت خود را به خوبی نشان می دهد.

برخی می گویند خوب در یک شرایط خاصی این مباحث در قرآن آمده است. و می بایست آن بخش های مدارا کننده را در نظر گرفت. می دانیم که  در زمینه های مختلف در قرآن هزاران تفسیر و حدیث آمده است از جانب علماء اسلامی که گاهی خیلی با هم متفاوتند.

سئوال اینست که اگر قرآن در شرایط خاصی نوشته شده، پس آن را بسپارید به همان زمان خاص خودش. اگر شما در حال حاضر تفسیر می کنید قرآن را، یعنی که موازین آن دیگر نمی توانند در شرایط فعلی مورد قبول واقع شوند.

و اما مسئله ی اصلی در اینست که در قرآن در زمانی که پیغمبر اسلام در قدرت بوده قتل و کشتار کفار مورد نظر بوده است. و این موازین در آیه های قرآن هستند. و این موازین در 15 قرن گذشته به طور دائم به عنوان قوانین شرعی و قانونی در کشورهای اسلامی پیاده شده است. و توجه کنید به سنگسار، به قصاص، به جهاد، به شهادت، به تبعیض بین مردان و زنان، به تبعیض بین مسلمین و غیر مسلمین که در همه ی 33 سوره ی قرآن با آن ها مواجه هستیم.

و اگر شما این آیه ها و تبعیض های جنسی  و نابرابری و هرآنچه برعلیه آزادی، برادری و برابری است را در قرآن نفی کنید یا تفسیر امروزی خود را به آن بدهید، دیگر نمی توان نام شما را مسلمان گذاشت. شما حال نه بر اساس آنچه پیغمبر اسلام به نام خدا خواسته است به شما تحمیل کند، بلکه بر مبنای اراده و دانش و خرد خود بر هر مسئله ای تکیه می کنید و روش زندگی خود را بر آن پایه ریزی می نمائید.

بیاییم بیشتر این مسئله را باز کنیم:

در فرانسه     Liberté égalité fraternité شعار اتحاد، شعار جمهوریت، و شعار لائیسیته است.
اسلام با هر سه مورد در جنگ است:

·         égalité   (برابری):
در اسلام زن و مرد در هیچ چیز با هم برابر نیستند. و مرد ضعیفه ایست که مرد باید براو حکومت کند:

1-                 مرد حق چهار زن دارد. زن چنین حقی ندارد
2-                 بچه ها از آن پدر هستند
3-                 زن نصف مرد ارثیه می گیرد
4-                 شهادت دو زن برابر یک مرد است
5-                 مرد حق کتک زدن زن را دارد
6-                 زن حق کار در بسیاری از پست ها مثل قضاوت و ریاست جمهوری و امامت و غیره را ندارد، و در دیگر موارد نیز می بایست اجازه ی شوهر یا پدر یا برادر و در مواقعی پسر عمو یا پسر خاله تأیید شود.
7-                زن بدون اجازه ی شوهر نمی تواند از کشور خارج شود
8-                 زن باید خود را بپوشاند چرا که در غیر این صورت مرد ممکن است تحریک بشود و گناه کند. به عبارتی برای اینکه مرد گناه نکند زن باید در بند شود.
9-                 اسلام اعتقاد به خمس و ذکات دارد. و این بدان معناست که در جامعه طبیعی است که ثروتمند و فقیر وجود داشته باشد و برای ثروتمندان تعیین می کند که به فقرا کمک کنند. مثل همان مالیاتی که دولت های سرمایه داری برای افراد با درآمد بالا در نظر می گیرند.

شیعه و سنی و وهابی و دیگر سکت های اسلام با هم برابر در حقوق اجتماعی نیستند. در ایران رئیس جمهور باید شیعه ی اثنی عشر باشد. هیچ سکت و گروه و مذهب و لامذهب و مکاتب دیگر حقی در کسب چنین مقامی و بسیاری مقام های دیگر ندارند.

·         fraternité (برادری):
در صدها آیه در قرآن بارها ذکر شده است که باید با کفار یعنی کسانی که به اسلام رو نمی آورند جنگید حتی او اگر برادر تو باشد. و بدین ترتیب ریشه و اساس جهاد و شهادت از همین جا ناشی می شود. به عبارتی حتی مسلمانان متعادل اگر اعتقاد به اسلام دارند باید به جهاد که یکی از ارکان اصلی اسلام است اعتقاد داشته باشند. این منبع تفکراسلام است و حال ما چه انتظاری می توانیم از پیروان قاطع و صددرصدش داشته باشیم که روحیه ای جنگجو و ناآرام نداشته باشند؟
در اسلام مسئله ی قصاص نه که هیچ سنخیتی با برادری ندارد بلکه عداوت و عدم گذشت و بی خردی  را تبلیغ می کند.
سنگسار یکی از وحشتناک ترین اعمالی است که می تواند از جانب بشر رخ دهد. انجام این عمل از تورات به قران رسیده است. اما در اسرائیل این امر منسوخ شده است.
 
·         Liberté (آزادی):  
در اسلام کتاب مقدس و سپس پیامبر و در نبود او امام یا هرکس دیگری که جایگزین او شود برای مردم تعیین می کند که چه کند. هیچ کس آزادی عمل فردی و اجتماعی در هیچ زمینه ای را ندارد.

موارد مذکور که در اینجا بسیار کلی مطرح می شود و می توان کتاب ها در باره ی هرکدام نوشت، همه در مخالفت  با برابری، برادری و آزادی هستند. هر مسلمان کاملا معتقد به اصول مطرح در قرآن با این سه اصل لائیسیته در تضاد است. و اگر اعتقاد به تعادل در اسلام دارد و در واقع برخلاف هرکدام از موارد منشور در قرآن عمل  می کند باید اعتراف کند که اسلام می لنگد. و باید بپذیرد که او دیگر اسلامی نیست. بنابراین اسلام نمی تواند جایی در این سه اصل مهم لائیسیته داشته باشد.

اکنون مقطع مهمی را تاریخ در پیش رو دارد.
باید حسن استفاده را از این واقعه ی جانگداز ببریم.

همه ی مذاهب آزادی را با تفکر توحید و دستورهای کتاب مقدس محدود می کنند.

خوشبختانه قدرت مسیحیت و یهودیت در تصمیم گیری حکومتی به علت قدرت دموکراسی در کشورهای پیشرفته ی غرب به عقب پس رانده شده اند اگر چه هنوز در بسیار ی از ایالت های آمریکا، در مناطقی از اروپا و در مناطقی از دیگر قاره ها هنوز این قدرت به صورت رسمی و یا به شیوه ی عرف عمل می کند.

اما اسلام هنوز می تازد و الان وقتش رسیده است که به صراحت صحبت شود. صراحت و صرافت لازم داریم تا حقانیت آزادی، برادری و برابری را به اثبات برسانیم.

 
مهین میلانی

VANCOUVER BIDAR ونکوور بیدار