Tuesday 5 July 2016


عرق خور قهار، تصویرگر ماهر، مقاوم درجه اول

در " فتحنامه ی مغان " گلشیری

 

مهین میلانی

به مناسبت نشست 345 کافه لیت در مونترال و حضور رضا فرخفال

می بایست یک عرق خور قهار باشی تا داستان کوتاه " فتحنامه ی مغان" را با نقش برجسته ی "برات" و جزئیات مربوطه چون رسومات، تکیه کلام های نشئه آور هم آشنا و هم غریبه، ادبیات دبش مرتبط با زبان این قشر از جامعه  و مخلفاتش باز گو کنی.

و بیانِ گذار دگرگونی شرایط اجتماعی در دوران انقلاب 40 سال پیش از این ایران با نمایش یک پدیده ی بسیار آشکار مورد تعارض تازه به دوران رسیده ها فقط از جانب فردی که در آن دوران در گوشه و کنار فرایند این دگرگونی ها با پوست و گوشتش زیسته است امکان پذیر می باشد.

زبانی که در بیان وقایع و نه فقط محاورات نیز به کار می رود با همان ریتم و همان خوانشی است که در میان این قشر از مردم رواج دارد. اینجاست که می گویند محتوی فرم را نیز تعیین می کند. به نظر من زبان را نیز تعیین می کند. و زبانی که گلشیری در این داستان به کار می برد، آن چنان با پدیده ی عرق خوری و هم برآمدهای بعد از آنش عجین می شود، که یادت می رود داستان را کسی روایت می کند. و این نه فقط به این دلیل که راوی خود یکی از عاملین پدیده و ماجراهای مربوطه است، بلکه به این دلیل که نویسنده آن چنان با پدیده هم زاد می شود که قلم نمی تواند به جز این بر روی کاغذ روان گردد.

و صد البته این خوانشِ همپا با پدیده، بدون زمینه های دانش بس نیرومند ادبیات در گلشیری نمی توانست این چنین جان دار شود

و آنگاه حس و روح قصه که داستان مقاومت است. از آغاز تا به انتها. مقاومت برای حقی که مال توست. حقی که در کنارش رفاقت و هم نشینی و لذت نشئگی و دمی از روزگار بی غمی را با لذت کامل یدک می کشد. و تو تا به پایان می ایستی برایش. بطری ها را در آغاز به پشت مغازه منتقل می کنی. می یابند. و شلاق می خوری. دم بر نمی آوری. اما بطری ها را سر به نیست نمی کنی.

و پایانه ی داستان که تخیل است. اما چه تصویر زیبائی از این مقاومت. جماعت هر کدام از خلوتیِ خودش در تاریکی خارج می شود. سیلی از این سایه های در شب جاری می شود به سوی مقصد، به سوی بطری هایی که " تراب " آن ها را در گودالی چال کرده است. و می نوشند. همگی با هم می نوشند. با انگشتان خونین بریده از برخی شیشه های شکسته در هنگام جستجو با بیل می  نوشند.

و می خرند به جان به طور جمعی آن ضربه های شلاق را در پی می خوارگی جمعی، نشئه نه فقط از الکل که موفقیت در آنچه تراب پیشگامش بود.

مرسی آقای گلشیری

;کافه لیت مونترال:

No comments:

Post a Comment