Thursday 20 October 2016

یادداشتی در باره ی

" برای مارسیای رذل عزیز"  
نوشته ی امیرحسین یزدان بُد

برنده ی جایزه ی " قلم زرین زمانه"

مهین میلانی


. "...از همان لحظه، همه چیز به هم ریخت. یعنی نه که تقصیر شما باشد. همان چیز که بعدها خیلی چیز شد و هنوز تا این لحظه چیز بوده‌گی‌ش ادامه دارد، یک چیزی شد که رضا خودکارش افتاد و فرج نگاهش یک‌طوری شد و من یکهو دیدم که گُنده شدید..."

داستان کوتاه "برای مارسیای رذل عزیز" نوشته ی امیر حسین یزدان بُد برنده ی جایزه ی " قلم زرین زمانه "نامه گونه ایست خطاب به دختری تحصیل کرده از آمریکا که برای بازدید از دانشکده به ایران آمده است. راز دل است در باب  این همه "چیز" که "چیز" ش می کند یعنی بدجوری خاطر خواه شده است و واقعیت و رویا و ابهام را در آن به هم می بافد؛ این چیز چیز کردن های متداوم که آن ترانه ی "چیز" شاهین نجفی را نیز تداعی می کند، بیشتر در خواب و ایهام است؛ رؤیاهای در خواب و بیداری در نتیجه ی ذهنیات روزمره به سبب تعلق خاطر به آن دختر در ذهن پسران است و توهماتشان که تمام ذکر و فکر  آنها را به خود مشغول می دارد و در واقع آنها را از زندگی روزمره انداخته است.

داستان کوتاه " برای مارسیای رذل عزیز" تلاشی است با خلاقیت نوین در ادبیات داستان نویسی ایران و شکلی از پست مدرنیسم در فرم، و آیرونیک و ابهام آور جهت ترسیم فضای سیاسی ایران از طریق بیان هیجان های عاشقانه ی سه رفیق مذکر دانشجو نسبت به یک دختر تحصیل کرده در آمریکا، با شورولت آمریکائی و ادوکلن "آمریکن دریم" آمریکائی در جعبه ی سیاه.  داستانی است که با استفاده از کنایه به مارسیا نماد جستجو برای هویت، بیتی از شعر شاملو و شعاری ضد آمریکائی از آیت الله خمینی بر روی دیوار دانشکده هیجان های مربوط به رؤیاهای آمریکایی را زیر پوشش هیجانات دانشجویان نسبت به دختر تحصیل کرده در آمریکا و در تضاد با آنچه مد نظر انقلاب در آغاز بوده است به تصویر می کشاند.

 

هیجانات حقیقی و معمول سه دانشجوی مذکر نسبت به یک دختر خوشگل که لب و لوچه اشان را آب می اندازد و شدن ها و نشدن ها و هول و ولا هایشان زنده و واقعی است، اگر چه بیشتر آن در قالب خواب گفته می شود که چندان هم غیر واقعی نیست چرا که وقتی عاشق می شوی و ذهنت اسیر است، در خواب هم تو را رها نمی سازد.. این هیجانات با هربار رفت و برگشت دختر تحصیل کرده در آمریکا به دانشکده  با شورولت و چرخش لاستیک چرخ ها و بوسیدن همسرش و لب جمع کردنی به سوی راوی ( وهمه ی اینها نیمه خواب  - نیمه بیدار ) که می تواند بوسه باشد که نیست، در هم می شود.

رؤیای به دست آوردن این دختر و رؤیای رفتن به آمریکا با "مارسیا" یی که ناگهانی چون باران در روز آمدن دختر در دهان سه جوان می چرخد، در هم تنیده است. مارسیا طبق نظریه ی اریکسون نمادیست برای جستجوی هویت. دانشجویان دانشکده از نظر راوی تعدادی دختر و پسر درب و داغون هستند و اینجاست که یک دختر ترگل و ورگل آمریکا رفته می شود تمام روح و جسم سه پسر و این در زمانیست که مذاکرات بین ایران و آمریکا در جریان است و درعین حال شعار " آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند" بر روی دیوار دانشکده نقش بسته است. پسرها کسانی اند که به راحتی می توانند به دام دختر ها بیافتند اگر دخترها راهش را بلد باشند و این دخترِ از آمریکا آمده راه را به دخترهای دانشکده  نشان می دهد. و مذاکرات نیز از آنجا که دولتیان دچار توهم هستند می تواند دستخوش بازی های آمریکا قرار بگیرد. به عبارتی آمریکای شیطان و رذل حالا عزیز است. دخترِ از آمریکا آمده پسرها را تا دم چشمه می برد و از همان آغاز آنها را وسوسه می کند با ذکر علاعقمندی اش به شعر "مرا تو بی سببی نیستی" از شاملو و تشنه وامی گذاردشان. کسی نیست که وابدهد زیرا شوهر دارد و این هم مانع است. آمریکا نیز هرکاری می کند دام را به تله بیاندازد و بالاخره مذاکرات هسته ای بنا بر وفق مراد آمریکا صورت می گیرد ولی آمریکا حاضر نمی شود تن بدهد و کماکان به خواست های اقتصادی دولت پاسخ نمی گوید. به اضافه اینکه با سیاست هایی که به کار برده است قیمت نفت نیز از ارزش خود پائین آمده است.

ادوکلن "امریکن دریم" شاخص کاملأ بارز این رویای آمریکائی است و هم چنین شورولت آمریکائی که عزت آن در نزد ایرانیان زیاد است. اما ادوکلن در جعبه ی سیاه رنگ قرار دارد و بعبارتی رذل بودن آمریکا را نشان می دهد. با این حال این رویای به دست آوردن دختر برای پسران باقی می ماند. همانگونه که رؤیای تحول اقتصادی از جانب سرمایه گذاری های آمریکا در ایران در رؤیا می ماند. نام " مارسیای رذل عزیز " از این جاست که معنا پیدا می کند.

مرا بی تو سببی نیستی

"مرا بی تو سببی نیستی " یعنی تو بی دلیل پیش من نیستی.  این عبارت در وحله ی اول معنایش را بروز نمی دهد. می بایست بالا و پائینش کنی که دریابیش. ابهام دارد. می تواند معناهای دیگری را نیز در خود داشته باشد. برای راوی سبب خودِ سبب است.  و سرتاسر  متن داستان در ابهام است در این که چه چیز سبب است و سبب سبب چیست و راوی و پسرها دنبال سبب چه چیزی باید بگردند. و پدیده ی "چیز" در عین حال که بر اثر تکرار زیاد "چیزیتش" را نشان می دهد ولی در هاله ای از ابهام نیز قرار دارد که بالاخره این چیز چیست. و نویسنده این ابهام را برای خودداری از بی پرده نویسی در داستان از آغاز تا انتها نمی راند، بلکه عامدانه همه چیز را در ابهام قرار می دهد همان گونه که هست. حرکت های دختر تحصیل کرده ی آمریکا با توهمات و رؤیاهای پسران آغشته است. اشتیاق پسران است در واقع که حرکات دختر ابهام ایجاد می کند. توهم در درون خود آنهاست. هم چنانکه در حرکت دولتیان با آمریکا نیز این توهم وجود دارد. خواسته وجود دارد به علت توهمی که از جانب آمریکا ایجاد شده است. اما هیچ چیز روشن نیست. لذا در ابهام می ماند.

این دانشجویان در واقع به دنبال هویتی جدید هستند پس از سال ها که با محدودیت های تعیین شده توسط کسانی دیگر در اجتماع زیسته اند، محدودیت هایی که با طبیعت بشر آزاد خوانائی نداشته است. رؤیای دختر تحصیل کرده ی آمریکا یا رؤیای زندگی در آمریکای آزاد، در واقع در جستجوی هویت جدیدی است که در عین حال نسبت به آن توهم نیز وجود دارد و هم چنین در جستجوی این هویت جدید موانع زیادی هست. حنا آرنت فیلسوف و تئوریسن مطرح 50 سال پیش از این که اعتقاداتش در باره ی  Banality of Evil      )ابتذال شر(  و  اینکه چگونه در یک جامعه ی دیکتاتور زدهdignity   )کرامت( افراد گرفته می شود  و آنها را از هویت خالی می کند، می گوید وقتی نتوانی برای هویت خود در وطنت بجنگی در جای دیگری در جستجوی آن خواهی بود.

ابهام در فرم نگارش در تطابق کامل قرار دارد با ابهام و توهماتی که در داستان جریان پیدا می کند. عنوان داستان نیز در ابهام قرار دارد و ما می بایست داستان را با دقت بخوانیم تا بفهمیم که چرا "مارسیاگ، چرا "رذل" و چرا "عزیز". شیوه ای که یزدان بُد به کار می برد در نوع خود در داستان نویسی ایران نوین است. یک اینکه به صورت نامه می نویسد داستان را خطاب به آن دختر. کمتر ما با چنین شیوه ای روبرو می شویم. دوم اینکه بندها قطعه قطعه به نظر می آیند همانگونه که خواب  های ما نیز قطعه قطعه اند، که شکلی از نگارش به صورت پست مدرنیسم است. دیگر اینکه خواننده با یک داستان خاصی که بخواهد پیگیرش بشود و اوج و فرازی در آن بیابد روبرو نیست. و همه ی اینها در شکل ابهام آمیز و تکرار واژه های منظور نویسنده  با استفاده از آیرونی، و درهم آمیزی آن با هیجانات عاشقانه که بسیار طبیعی و واقعی و دل انگیزند داستانی با خلاقیت داستان نویسی مدرن و پست مدرن بوجود آورده است.

" برای مارسیای رذل عزیز " را در صفحه ی زیر مطالعه فرمائید.

 

 

No comments:

Post a Comment